ماهنامه رشد آموزش ابتدایی در جدیدترین شماره خود، مقالهای را به روش فلسفی آموزش انشاء اختصاص داده است.
مژگان محمدی کارشناس ارشد برنامهریزی درسی نویسنده این مقاله است.
در بخشی ازاین مقاله میخوانیم: «در کلاس نقش معلم فقط این است که بچهها را به فکر کردن وادار کند و ذهنشان را برانگیزد تا بحث مستقیم و صریح با هم داشته باشند. این باعث میشود که آنها بهمعنای واقعی «فکر» کنند. آنچه در آموزش تفکر فوقالعاده اهمیت دارد، این است
که واقعاً در فکر حرکت به سمت یک مجهول باشد، در حالیکه در نظام تربیتی و اخلاقی سنتی هدف و مقصد فکر معلوم است و ما سعی میکنیم برای رسیدن به آن مقصد، صغری کبری بچینیم. در کلاس بچهها درباره موضوعی که معلم با هنر خودش و با جذابیت خاص مطرح میکند با هم مشورت
و فکر یکدیگر را بارور و خلاق میکنند. به مرور زمان کودک یاد میگیرد که به مسائل از زوایای مختلف نگاه کند و تصور نکند حقیقت همانی است که او میفهمد.»
در ادامه آمده است: «آموزش فلسفه و انشاء زمانی موفقیتآمیز است که افراد در حال آموزش بتوانند درباره مسائل نقادانه بیندیشند، دارای تفکر خلاق باشند و همچنین با نگارش استدلالی مخاطب را به انجام کاری یا باور در عقیدهای متقاعد کنند، با نگارش ادبی به بیان روایی
بپردازند و مطالب خود را در قالب شعر، داستان و قطعه ادبی به ظهور برسانند.»
نویسنده مقاله در ادامه چنین آورده است: «برای غنی شدن برنامه درسی انشاء باید از روشهای فلسفی و قوه تفکر دانشآموز استفاده کرد. خواندن داستانهای مختلف، تحلیل شخصیتها، نقد رفتار دیگران، اندیشیدن درباره چرایی موضوعات، دیدن نیازهای خود و یافتن جواب و راهحل.»
روشهای مشترک فلسفه و انشا که نویسنده مقاله به آن اشاره کرده عبارتاند از:
1. روش همیاری
2. روش پرسش و پاسخ
3. روش توضیحی
4. روش ایفای نقش
5. روش کاوشگری
6. روش مشارکت فعال
7. روش مسئلهمحور
متن کامل این مقاله در ماهنامه رشد آموزش ابتدایی، شماره 6 (پیدرپی 147)، اسفند 1393 منتشر شده است.