در «رشد آموزش تاریخ»
فصلنامه رشد آموزش تاریخ در ادامه معرفی چهرههای مشروطه به معرفی ستارخان- سردار ملی- پرداخته است.
جعفر ربانی نویسنده این مقاله است.
در بخشی از مقاله میخوانیم: «وقتی جنبش مشروطه آغاز شد و ندای عدالت و آزادی برخاست، ستارخان هم که در زندگی رنجها دیده و فراز و فرود بسیاری را طی کرده بود، به علاوه اینکه روحیه مبارزهجویی نیز داشت به مشروطهخواهان پیوست. به نوشته ابراهیم صفایی: ستارخان همینقدر
درک کرده بود که این ندا برای برانداختن قدرت دولتیان و زبون ساختن سلطنت قاجاریه برخاسته است. به همین دلیل به این ندا پاسخ داد و برای اثبات دلیری و میهنخواهی خویش به عضویت «انجمن حقیقت» که یکی از مراکز مشروطهخواهان بود درآمد، سپس به انجمن ایالتی تبریز رفته
آمادگی خود را برای خدمت به مشروطه اعلام داشت. اما حضور جدی ستارخان در مشروطه مرهون دوره سه ساله استبداد صغیر بود، یعنی هنگامی که محمدعلیشاه بنای مخالفت با مشروطه را گذاشت و کوشید بین مشروطهخواهان به نفع خود جدایی بیاندازد.»
نویسنده مقاله پس از اشاره به آغاز قیام تبریز آورده است: «حقیقت این است که در این ماجرا ستارخان نقش اصلی را بهعهده داشت. نقل شده است که کنسول روس به نام پاختیانوف که البته طرفدار مشروطهخواهان نبود، در ملاقاتی با ستارخان خواست دست از جنگ بکشد و راه مسالمت در
پیش گیرد و به او قول داد که پرچم روس را به او بدهد تا بالای در خانه خود بزند تا در امان باشد، اما پاسخ ستارخان چنین بود: جناب قونسور! من میخواهم هفت دولت زیر سایه امیرالمؤمنین باشند، شما میخواهید من زیر بیرق روس بروم؟»
نویسنده مقاله بعد از اشاره به اشغال تبریز چنین آورده است: «در حالیکه تبریز در سه سال گذشته بهویژه در یازده ماه اخیر درگیر کار خود بود و سختی و محنت بسیار کشیده بود، سرانجام در خارج و داخل نیروهای مشروطهخواه دست به دست هم دادند و از جنوب (بختیاریها) و شمال
(سپهدار تنکابنی و یفرمخان ارمنی) به سوی تهران حرکت کردند و پایتخت را فتح کردند. در نتیجه مشروطه به ایران بازگشت، محمدعلیشاه خلع شد، مجلس شورای ملی بار دیگر افتتاح گردید و دولت مشروطه بر سر کار آمد. طبعاً در تبریز هم ورق برگشت. نیروهای دولتی و ضدمشروطه شکست
را پذیرفتند. ستارخان و باقرخان منزلت خود را بازیافتند و جشن پیروزی برگزار شد.»
متن کامل این مقاله در فصلنامه رشد آموزش تاریخ، شماره 57، زمستان 1393 منتشر شده است.