توصیف وضعیت موجود
من در سال تحصیلی 94 -
1393 در کلاس سوم دبیرستان رشته علوم انسانی به تدریس مشغول بودم. طبق معمول در هر
جلسه موضوعات تدریس شده را میپرسیدم. نحوه پرسش از دانشآموزان را اتفاقی و براساس شدت و ضعف یادگیری انجام میدادم. گاهی سؤال را در پای تخته سیاه و گاهی در حالیکه دانشآموز نشسته بود میپرسیدم. در اولین هفته سال تحصیلی از دانشآموز م.ر سؤالی پرسیدم که پاسخی نداد. عرق سراسر وجودش را
گرفت. انگار میترسید و میلرزید. ضربان قلبش بالا رفته بود، قادر به تکلم نبود. تنگی
نفس داشت. مردد در تصمیمگیری بود. دستهایش سرد و عضلات گردنش سفت شده بود و انگشتانش را به هم میپیچید. در عین حال متوجه شدم از دانشآموز بغلدستی خود فاصله میگیرد و با ترتیب و نظم خاص خود میایستد و به لباسهای خود نگاه میکند. مثل اینکه لباسش آلوده است و باید از دوستش فاصله
بگیرد.
در جلسه بعد هنگام
ورود به کلاس دیدم دانشآموز کنار در کلاس ایستاده است. به من گفت: آقا
امکان دارد از من پرسش شفاهی نکنید؛ گفتم: آری، اما چرا؟ گفت: با وجود اینکه بیشتر مطالعه کردهام نمیتوانم پاسخ دهم. گفتم: آیا میخواهی از این وضعیت بیرون بیایی؟ گفت: بلی، ممکن است؟! گفتم: بلی، با روشهای بسیار ساده خودت میتوانی به این وضعیت خاتمه دهی. شور و شوق خاصی پیدا کرد. به
او گفتم در ساعت مقرر در اتاق مدیر یا اتاق مشاوره حاضر شود. علت را جویا شدم، او
گفت:
1. در سال اول ابتدایی
معلم و والدین بر من سختگیری میکردند. 2. برخی معلمان
بین من و برخی از دانشآموزان تبعیض قائل میشوند. 3. والدین من مرا با همسالانم مورد مقایسه قرار میدهند. 4. برخی معلمان امتحان را دلهرهآور جلوه میدهند و ما را سرزنش میکنند. 5. پدر و مادرم با خشونت با من رفتار میکنند و روحیه سلطهگری دارند. 6. آنها انتظار متناسب با توانایی من ندارند و شخصیت مرا زیر
سؤال میبرند. 7. بیشتر معلمان بر حفظ مواد درسی تأکید میکنند. 8. بعضی معلمان تنها ملاک نمرهدهی را امتحان کتبی میدانند. 9. با مهارتهای مطالعه و روشهای یادگیری آشنایی ندارم. 10. گاهی اوقات مفاهیم درسی
برایم معنادار نمیشوند. 11. برخی معلمان در امتحان شفاهی یا کتبی
بر آنچه در کتاب درسی نوشته شده تأکید میکنند که عیناً باید
گفته یا نوشته شود.
گرچه همه اظهارنظرهای
دانشآموز مذکور واقعی نبود اما من باید آنها را برای پیدا کردن راهحلهای مناسب، مورد توجه قرار میدادم.
گردآوری اطلاعات
(شواهد 1)
وقتی برای بهدست آوردن اطلاعات دقیقتر آزمون SCL90، آزمون رغبت میشل گوکلن، و نیز آزمونهای معلم ساخته را بر روی دانشآموز م.ر اجرا کردم نتیجه نشان داد که او دچار اضطراب شدید،
مبتلا به وسواس فکری ـ عملی، هراس اجتماعی و حساسیت بینفردی زیادی است. اجرای آزمون رغبت نیز نشان داد که دانشآموز احساس تنهایی میکند و با دوستان ارتباط اجتماعی ضعیفی دارد. این دانشآموز در آزمونهای شفاهی و کتبی نیز
دارای نمرات کمتری بود لذا تصمیم گرفتم نتایج آزمون را به اطلاع مدیر برسانم تا
ایشان با معلمان صحبت کند و آگاهی همکاران را درباره این دانشآموز افزایش دهد. علاوه بر آن به مدیر مدرسه پیشنهاد کردم که
همکاران محترم این دانشآموز را آنطور که هست بپذیرند، وی را با تمام وجود درک کنند و برای
شخصیت او احترام و ارزش قائل شوند.
تجزیه و تحلیل اطلاعات
(1)
اطلاعات حاصل از آزمون
SCL90 را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادم. نتایج
آزمون در جدول شماره 1 مشاهده میشود:
جدول فوق نشان میدهد که دانشآموز م.ر در خصایص چهارگانه شخصیتی نمرات
بالایی را کسب کرده است و در او بیشترین فراوانی نمرات در اضطراب، سپس وسواس،
فوبیا و حساسیت بینفردی دیده میشود.
لازم به ذکر است که
آزمون SCL90 ده مقیاس شخصیتی را میسنجد و نمرات آن با استفاده از طیف (هیچ، کمی، تاحدی، زیاد،
بهشدت) مشخص میگردد. دامنه نمرات در این طیف به ترتیب (0، 1، 2، 3، 4) میباشد. بنابراین حداقل نمره آزمودنی در هر سؤال صفر و حداکثر
آن چهار است.
خلاصه یافتههای اولیه
مواردی که در زیر
ارائه میشود حاصل مشاهده بالینی، مصاحبه و مطالعه موردی
است که تحت عنوان یافتههای اولیه بیان میشود:
1. انتظارات بیجا و بیش از اندازه والدین از فرزند؛
2. سختگیری، سلطهطلبی، زورگویی و رفتار خشونتآمیز والدین با فرزند خود؛
3. تأکید بیش از حد والدین بر کسب نمره عالی در
دروس مختلف و نه یادگیری معنیدار مطالب؛
4. عدم توجه و دقت
کافی والدین به برنامههای غذایی دانشآموز؛
5. سرزنش و تحقیر دانشآموز توسط والدین و معلمان؛
6. عدم آشنایی کافی با مهارتهای مطالعه؛
7. ترس از امتحانات
نهایی پایان سال (خرداد)؛
8. تبعیض قائلشدن بین دانشآموزان؛
9. تأکید بیشتر بر حفظ مواد درسی و نه درک مفاهیم؛
10. مقایسه دانشآموز با سایر همسالان بهویژه دانشآموزان کلاسهای دیگر و بیتوجهی به تفاوتهای فردی؛
11.عدم استفاده از روشهای نوین ارزشیابی مانند ارزشیابی از عملکرد، ارزیابی کوششمدار، نوشتن مقالههای تحقیقی و انتقادی،
انجام پروژههای گروهی یا انفرادی، مشاهده طبیعی و ارزشیابی
گامبهگام؛
12. بیتوجهی به علایق، انگیزهها، توان فکری و شکوفاسازی خلاقیت دانشآموز؛
13. وحشتناک جلوه دادن
امتحانات کتبی و نهایی توسط معلمان؛
14. عدم تطبیق مفاهیم
درسی با رویدادهای زندگی (معنادار بودن موضوعات درسی)؛
ابزار پژوهش
در این پژوهش از
مصاحبه، مشاهده و پرسشنامه استفاده شده است.
پیشینه پژوهش
توبیاس (1985) [به نقل
از قنبریطلب، (1389)] اعتقاد داشت که اضطراب امتحان به
دلیل عادتهای نامناسب و ناکارآمد مطالعه است. با وجود
این، افراد دارای اضطراب امتحان بالا مشکلاتی در تمرکز گزارش میکنند و بهطور واقعی در مراحل پایانی و نزدیک به امتحان
مطالعه کمی دارند (واگ وپاپس دورف، 1996، به نقل از قنبریطلب 1389). پژوهنده دیگری به نام تشکر (1377) دریافت که بین
نگرشهای فرزندپروری والدین و تیپ شخصیتی نوع A والدین با اضطراب امتحان دانشآموزان ارتباط معناداری وجود دارد.
موسوی و همکاران
(1387) از پژوهش خود نتیجه گرفتند که وضعیت زندگی مشترک والدین ارتباط معناداری با
افزایش اضطراب در فرزندانشان ندارد، البته محققان به این مسئله اشاره کردند که
دادههای بهدست آمده در این بخش
چندان مورد اعتماد نیست و احتمال میرود نوجوانان تمایلی به بیان واقعیت زندگی
خانوادگی از خود نشان نداده باشند. همچنین ارتباط بین تعداد مراجعه والدین به
مدرسه و اضطراب امتحان معنادار نبود. خسروی و همکاران (1387) از پژوهش خود
دریافتند که تعداد دانشآموزان کلاس، ارتباط معنادار و مثبتی با اضطراب
امتحان دارد. به این ترتیب که در کلاسهایی که تعداد دانشآموزان بیشتر بود نمره اضطراب امتحان نیز بالاتر بود. اثری
که تعداد دانشآموز بر اضطراب آنها دارد ممکن است به علت بالا بودن هیجان و شلوغی کلاس باشد
و یا اینکه مدارسی که دانشآموزان کمتری دارند احتمال میرود رسیدگی بیشتری شود که با توجه به وجود فاکتورهای مختلف،
این امر به تنهایی قابل پیشبینی نبود. در واکنش تند و شدید مدرسه نسبت به
افت و عملکرد تحصیلی، نمره اضطراب امتحان بالا میرود. در یک مطالعه اثر اخطار مشکل بودن امتحان (قبل از
برگزاری آن) مورد ارزیابی قرار گرفت و این نتیجه بهدست آمد که این اخطار در دانشآموزانی که سطح اضطرابشان بالاست، منجر به بدتر شدن کارایی
خواهد شد. بنابراین خود مدرسه هم میتواند برای کودکان مستعد، این اضطراب را ایجاد
کند (به نقل از قنبریطلب 1389).
چگونگی اجرای راه حل جدید
برای درمان اضطراب این
دانشآموز از روشهای درمانی متفاوتی (رویکرد التقاطی) استفاده کردم. در بعد
شناختدرمانی از دانشآموز خواستم شرایط ذهنی خود برای تفکر را متفاوت با زمانهای گذشته تربیت کند و در این زمینه به وی توصیه کردم آهسته
صحبت کند، آهسته قدم بزند و برای خود گزارشهای معقول و مفید را
فراهم کند.
در بعد رفتار درمانی
از روش واقعی استفاده کردم، یعنی آزمون کتبی با سؤالات گوناگون در اختیار وی قرار
دادم و به او گفتم که نمره این آزمون مستقیماً در ریزنمرات او درج خواهد شد (غرقهسازی واقعی). سپس از این دانشآموز آزمون شفاهی بهعمل آوردم. سؤالات این
آزمون از آسان به مشکل بود و هرچه از عهده پاسخگویی سؤالات برمیآمد بر پیچیدگی آن افزوده میشد (خاموشی تدریجی). بلافاصله بعد از آزمون روش آرمیدگی
(Relaxation) یا آرامسازی را به او آموزش دادم تا در موقع اضطراب و فشار روانی
از آن استفاده کند.
برای درمان وسواس دانشآموز ابتدا از روش توقف فکر استفاده کردم، بدین معنی که از
او خواستم در حالی که چشمان خود را بسته است به افکار وسواسی خود بپردازد و در این
هنگام ناگهان به سرش داد میزدم که «بس است». سپس به وی توصیه کردم برای
تغییر این رفتار شناختی از روش به خود دستور دادن مثبت نیز استفاده کند و افکار
خود را از یک مسئله اضطرابآور بر یک موضوع شاداب، صلحآمیز و آرامبخش متمرکز سازد و همواره انرژی روانی خود را
در جهت مثبت بهکار گیرد و خودگوییهای مثبت را در زندگی برای خود الگو قرار دهد.
برای بالا بردن میزان
مطالعه دانشآموز به وی آموزش دادم که از تدابیر یاد یار
(کمک حافظه) استفاده کند. این تدابیر عبارتاند از: تصویرسازی
ذهنی (مواد کلامی را به تصاویر ذهنی و تصاویر ذهنی را به پدیدههای کلامی ربط دهد)، روش مکانها (هنگام یادگیری و یادآوری مطالب مکان اشیاء را در ذهن
خود تجسم کند) و استفاده از کلمه کلید (با استفاده از یک کلمه آشنا، دو کلمه را به
هم ربط دهد و آنها را معنادار کند).
برای انجام تکالیف
پیچیده نیز به وی یاد داده شد از راهبردهای خلاصه کردن، سوال کردن و پاسخ دادن به
آنها (چاندرا)، علامتگذاری و حاشیهنویسی، شناسایی کلمات
کلیدی و سازماندهی مطالب استفاده کند. مؤثرترین راه برای
مطالعه هر مطلبی این است که سازمان آن مطلب را به خاطر بسپاریم. زیرا بینظمی مخلّ یادگیری است و باعث کاهش انگیزه میشود. برای تقویت حافظه دانشآموز م.ر نیز راهکارهای زیر به او پیشنهاد شد:
1. مفاهیم مورد علاقه
خود را براساس برنامه زمانی گزینش کند؛
2. دقت و توجه کافی به
یادگیری مفاهیم داشته باشد؛
3. مطالعه را از ابتدا بهصورت صحیح و درست شروع کند تا نتیجه مطلوب را
به دنبال داشته باشد؛
5. از تداعی اندیشهها (ارتباط دادن اطلاعات جدید به اطلاعات قدیم) و اصول
تداعی (مشابهت، مجاورت و تضاد) استفاده کند؛
6. حس جداسازی و طبقهبندی مطالب را داشته باشد (تشخیص مفاهیم عینی و انتزاعی)؛
7. برای تقویت بیشتر
آموختههای خود، آنها را تکرار کند و به موقع بهکار گیرد؛
8. ورزش کند (پیادهروی) و خواب کافی داشته باشد؛
9. از غذاهای متنوع
(ویتامیندار) روزانه استفاده نماید؛
10. تجربیات جدیدی را
کسب کند و در یک موضوع یادگیری غرق نشود؛
گردآوری اطلاعات
(شواهد 2)
از طرز رفتار، نگرش و
اظهارنظر دانشآموز مشخص بود که تغییراتی در میزان اضطراب،
هراس و وسواس فکری ـ عملی وی حاصل شده است. پس از درمان، دوباره آزمون SCL90 بر روی دانشآموز اجرا شد که تجزیه و تحلیل نتایج آن در
جدول شماره 2 مشاهده میشود:
جدول فوق نشان میدهد که نمرات دانشآموز م.ر در خصایص
چهارگانه شخصیتی کاهش یافته است و بالاترین فراوانی نمره ابتدا در
حساسیت بینفردی، سپس در مورد وسواس، فوبیا و اضطراب دیده
میشود. مقایسه جدول آزمون SCL90 قبل از درمان و پس از درمان نشان میدهد که تا 50% از میزان اضطراب هراس و وسواس این دانشآموز کاسته شده است.
دانشآموز پس از درمان دوباره مورد آزمون شفاهی و کتبی قرار گرفت
که در آزمون شفاهی نمره 13 و در آزمون کتبی نمره 11 گرفت. قبل از درمان هنگام
آزمون شفاهی علائم اضطراب (جسمی و روانی) از قبیل تنگی نفس، تعریق، گرفتگی عضلات،
احساس ناراحتی، دلهره، نگرانی، ناآرامی و بیقراری واضح بود. پس از درمان، این علائم به حداقل آن کاهش
یافت. آزمونهای شفاهی و کتبی بعدی نشان داد که وی میزان
اضطراب خود را کاهش داده است. تجزیه و تحلیل نتایج آزمونهای شفاهی و کتبی در جدول 3 مشاهده میشود:
جدول فوق نشان میدهد که نمرات آزمونهای شفاهی و کتبی در
دورههای درمان متفاوت است. براساس این جدول نمره
آزمون شفاهی و کتبی قبل از درمان (3 و 4) بوده که این نمره در حین درمان به (10 و
11 و 12) و پس از درمان به (15 و 16) تغییر یافته است.
از دیدگاه من، نکته
مهم این است که دانشآموز خود میخواست و علاقمند بود که مورد درمان قرار گیرد (دنیای درونی
و زندگیاش را تغییر دهد). دوستان، همسالان و معلمان
دانشآموز اظهار میکردند که در دانشآموز مذکور تغییر
ایجاد شده است. اظهار نظر همکلاسیها و معلمان این دانشآموز بیانگر این بود که نمرات خود را افزایش داده و علائم
اضطراب در وی کاهش یافته است. بیانات مدیر و معاون نیز صحت گفتههای فوق را تأیید میکرد. این همه نشان داد
که اولاً تکنیکهای درمان اضطراب، هراس و وسواس مؤثر بوده است،
ثانیاً میزان نمرات وی افزایش یافته است و ثالثاً
او از روشهای صحیح مطالعه استفاده مینماید. مهمترین یافته این بود که این دانشآموز که قبل از درمان در آزمون شفاهی دارای نمرات کمتر و در
آزمون کتبی دارای نمرات بیشتر بود، پس از آزمون وضعیت او کاملاً معکوس شد. یعنی در آزمون کتبی در مقایسه با آزمون شفاهی میزان
نمرات کاهش یافت.
یافته ها و نتایج
پس از جمعآوری اطلاعات لازم درباره چگونگی اجرا و نتایج آن، با توجه
با اظهارنظرهای موجود، تلاش گردید کاستیهای نظری و عملی در حد توان بر طرف شود. شواهد و مدارک نشان
داد که استفاده از تکنیکهای درمان در زمینه کاهش اضطراب هراس و وسواس
مؤثر بوده، از علائم اضطراب کاسته شده و سطح پیشرفت تحصیلی دانشآموز افزایش یافته است. لذا فرایند تکنیکهای درمانی؛ آزمون شخصیتی SCL90، آزمون رغبت و آزمونهای معلمساخته دارای اعتبار پذیرفتنی بوده است.
مهمترین عامل مؤثر در درمان اضطراب، شناخت علائم اضطراب و
استفاده به موقع از روشهای درمان میباشد.
پیشنهادها
1. از مقایسه دانشآموزان با یکدیگر به شدت بپرهیزید.
2. با شناخت علائم
اضطراب، دانشآموزان مبتلا به این مشکل را به مشاور مدرسه یا
مدیر ارجاع دهید تا مشکل آنان مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
3. دانشآموزان را با روش های صحیح مطالعه آشنا کنید.
4. خودگویی مثبت را در
میان دانشآموزان تقویت کنید.
5. به دانشآموزان بگویید جزئی از اضطراب (اضطراب متوسط) برای پیشرفت و
موفقیت ضروری است.
6. حدود انتظارات خود
را متناسب با توانایی افراد برای دانشآموزان مشخص کنید.
7. مشارکت گروهی را در
میان دانشآموزان تقویت کنید.
8. بر تفاوتهای درونفردی دانشآموزان تأکید کنید.
9. از ایجاد تبعیض بین
دانشآموزان بپرهیزید.
10. دانشآموزان خود را آنگونه که هستند بپذیرید
(برای دنیای درونی دانشآموزان احترام قائل شوید).