با سلام، نوروز فرخنده باد، تبریک فراوان به کودکان،
خانواده، و سایر عوامل تربیت
روزهای بسیار شاد بهاری و پیشدرآمدهای آن در اسفندماه، نشان از شکفتگی
و شادابی و تغییر دارد. این تغییر نه در ظاهر طبیعت و نوازش چشمها بلکه در تحول درونی و جوانسازی و دگرگونی در اندیشه و افکار و
برنامهها نیز هست.
در سراسر روزهای خوش سال با توجه به تقویم سالیانه، برنامههای اجرایی سازمانها و مؤسسات و مراکز آموزشی و فرهنگی و
اجتماعی، فرایند شادی و شادمانی گم شده است.
آیا باید خندید، فکری نو در انداخت، به دید و بازدید رفت،
کارهای شخصی و عقبمانده را انجام داد، تکالیف را
به سرانجام رساند، به تفریح و سرگرمی پرداخت، به کوه و دشت و دمن رفت، وسایل خانه
را جابهجا کرد، با کودکان بازی کرد، در
مراکز تفریحی و آموزشی برای بچهها و خانوادهها برنامهسازی کرد، در طول روز با فناوریهای موجود، همچون تلفن همراه، رایانه،
تلویزیون و تلفن ور رفت و کودکان را ساکت کرد، حرکت کرد، حرکات موزون انجام داد
و...؛ به راستی چه باید کرد؟
ـ سرمنشأ برنامهریزی
برای بهاری کردن روزهای سال و شاداب کردن کودکان و خانوادهها فقط در مهدهای کودک، کودکستانها و مراکز پیشدبستانی نیست و جامعه باید مسئولیت و
تعهد در برابر سلامتی و رفاه روانی افرادش را در سرلوحه کارهای خود قرار دهد. تحقیقات
فراوان نشان دادهاند که جامعه شاد و شادیآفرین، مشکلات کمتری دارد، افراد چنین جوامعی از نظر جسمی
و روانی سالمترند، ارتباطات شادمانه بهتری
دارند، آمار خشونت و آزار در این جوامع کاهش و شاخص خلاقیت و پیشرفت در آنها ارتقا یافته است.
حال، سؤال این است که مراکز آموزشی و فرهنگی ما نه در قالب
مادی و ثبتنام اجباری در برنامههای کوتاهمدت، سریع و یکشبه بلکه طولانیمدت، هدفمند و سالیانه چه کردهاند. البته ناحق است اگر از اندک برنامههای خوب در سطح جامعه از جانب بعضی
کانونها و انجمنها در قالب جشنوارهها و تشویق کودکان و خانوادهها غافل بمانیم. مراکز آموزشی، مهدهای
کودک و پیشدبستانی چه کارهای شاخصی دارند؟
بیگمان دیده میشود که در روزهای مطابق تقویم اجرایی و
آموزشی، مراسم، گل، کاغذ رنگی، شیرینی، تغییرات ظاهری و به اصطلاح خودشان مراسم جیغ،
دست و هورا صورت میگیرد. در اینگونه مراسم، گاه حتی کودکان و خردسالان
در حاشیه قرار میگیرند و هاج و واج به این رنگارنگی
مینگرند و نمیدانند یا به زبان ساده توجیه نمیشوند که چرا مثلاً امروز با دیگر روزها
فرق دارد و چرا چنین میکنیم و باید آن چنان باشیم.
شاد بودن و شادی کردن یکشبه حاصل نمیآید و قرص و دارو و شربت هم ندارد که به
زور خورانده شود و پس از آن امید به بهبود باشد یا بتوان در انتظار دوران نقاهت آن
برای سلامتی کامل بود. لذت بردن، از هر دوره زندگی، احساس سبکی کردن و رضایتمندی
روانی فرایندی است که باید برایش سرمایهگذاری
کرد. باید از انسانهای معتقد به دفع و زدودن کهنگیها و رویش تازگیها در برنامهریزیها بهره گرفت. همانگونه که انسانِ غیرخلاق، خلاقیتکُش میشود، انسان کسل و غافل از تنوع و تازگی،
حتی در مراسم جشن و شادی، غم را در نهادش دارد و شادی را عرضه نمیکند.
و اما... کودکان به دور از حاشیههای برنامهریزی از جانب بزرگترها نیازمند تفریح، شادی و لذتاند. آنها حق بهرهمندی از محیطهای زیبا، کلمات روحبخش، چهرههای بشاش و روزهای شاد و هیجانهای سالم را دارند. آنها در خلال برنامهریزیهای درست و هدفمند شاد سنتی، ملی، مذهبی
و اجتماعی، به مرور منطق شاد بودن را درک خواهند کرد. دست زدن اجباری، امر به خندیدن،
جیغ کشیدن لزوماً رسم رفاه و شادی روانی نیست.
سخن بسیار است؛ با تشکر از همه مربیان زحمتکش و صاحبان به حق تربیت کودکان در کنار
خانوادهها، مدیران ارجمند که مسئولیت
برنامهریزیهای محیطهای مراکز پیشدبستانی را دارند و خانوادههای خوب کودکان، تقاضا دارم در سال نو و
به برکت زیباییهای طبیعت، چنان کنند که کودکان
هیجانات و احساسات خوبی داشته باشند.
به امید شادی بیشتر در بهاران